طبیعت و داوری الاهی

زلزله‌های ویرانگر، سونامی‌ها، توفندهای پرقدرت اقیانوسی، گردبادهای عظیم، سیل، خشکسالی، هجوم لشکر پرشمار ملخ‌ها، آتش‌سوزی جنگل‌های تمام قاره‌ها؛ هر کدام از این اسامی و عبارات، نمودی آخر‌الزمانی دارند و تصویری از تباهی و نیستی را به ذهن متبادر می‌سازند. به لطف رسانه‌های اجتماعی در عصر بی‌حجاب و بی‌فاصله دیجیتال، اخبار این فجایع و بلایای طبیعی به سرعت پخش می‌شود. نه تنها انسان، بلکه تمام طبیعت در این بحران‌ها رنج می‌کشند. امروزه حساسیت و آگاهی محیط‌ زیستی ما زیاد شده است. همه دنبال مقصر و راهکار می‌گردند که بسیار هم نیکوست. اما در کنار این همه، پرسشی سخت برای باورمندان به خدای کتاب‌مقدس وجود دارد. کتاب‌مقدس خدا را آشکارا درگیر بسیاری از این حوادث نشان می‌دهد. برخی از مشهورترین روایت‌های کتاب‌مقدس مانند سیل بزرگ (پیدایش ۶- ۸)، سدوم و عموره (پیدایش ۱۸-۱۹) یا بلایای مصر (خروج ۷-۱۲) ضمن محکوم کردن رفتارهای گناه‌آلود انسان و نقش آن در بحران‌های اکوسیستمی، خدا را عمیقاً درگیر آنها می‌سازند. پرسش این است که خدا چگونه در این تحولات، مشارکت دارد و به چه منظوری این کار را می‌کند؟ پاسخ ساده و روشن، داوری الاهی است. اما این پاسخ، در ابعاد بسیاری چالش‌برانگیز است. با توجه به الاهیات و جهان‌بینی کتاب‌مقدسی، چگونه خدایی که متعهد به حفاظت از خلقت خویش است، خود در تخریب آن سهم دارد؟ در این صورت چطور می‌توان از پیروان چنین خدایی که به واسطه آتش خشم خویش، خلقتش را نابود می‌سازد (ارمیا ۴: ۲۶)، انتظار حفاظت از این زیست‌بوم را داشت؟ داوری خدا را به گویاترین شکل بیانی و الاهیاتی ‌آن، می‌توان در کتاب‌های نبوتی دید؛ چه داوری تحقق‌یافته و چه داوری موسوم به «روز خداوند» یا به نوعی، داوری آخرالزمانی. اما این داوری به چه معناست؟ آیا صرفاً تنبیهی برای شرارت و جریمه‌ای برای گناه و سرکشی انسان است؟ چرا طبیعت و دیگر موجودات باید همراستای گناهکاران بهای آن ‌را بپردازند؟ در این جستار، تلاش بر این است تا برای پاسخ به پرسش‌های مطروحه و رفع ابهام در موضوعی چون رویکرد کتاب‌مقدس به محیط ‌زیست، به بررسی مفهوم «داوری خداوند» پرداخته شود، اما برای درک درست داوری الاهی، باید ساختار آفرینش را مورد بررسی قرار داد.

خلقت رابطه‌مند 

یکی از ویژگی‌های اساسی در آفرینش که به نوعی مهم‌ترین ویژگی آن است، رابطه‌مندی خلقت نیکوی خداست. بنا بر باور مسیحی-یهودی خدا کنترل همه‌چیز را در دست دارد. او پادشاه است و بر همه‌چیز با قدرت مطلق حکمرانی می‌کند، اما برخلاف خدای دورافتاده و غیرِ رابطه‌مند خداباوری کلاسیک، در همان حال مراقب همه‌چیز است و به خلقت خویش اهمیت می‌دهد. پولس رسول با به چالش کشاندن تفکر فلسفی یونان خطاب به حاضران مجمع آریوپاگوس می‌گوید: «زیرا در اوست که زندگی و هستی و حرکت داریم.» «هنری نیومن» در ارتباط با خدایی حاضر و دخیل در خلقت‌اش می‌نویسد:«خدا چنان در این جهان دخیل است و با حضورش در آن، اِعمال مشیت‌اش بر آن، و تاثیر گذاشتن بر آن، طوری آن را در آغوش گرفته که به راستی بدون ژرف‌اندیشی در جنبه‌هایی از خدا، نمی‌توانیم در مورد جهان به تعمق و تفکر بپردازیم.» این مفهوم الاهیاتی که به سادگی به معنای دخیل بودن خدا در همه جنبه‌ها و رویدادهای آفرینش است، موجب می‌شود که برخی از مسیحیان معتقد و نیکخواه بر این باور باشند که اگر خدا در کار است و کنترل همه‌چیز را در دست دارد، پس ما نباید در مسايل محیط زیستی دخالت داشته باشیم و باید بگذاریم خدا کار خود را بکند. مشکل این تفسیر نادرست، عدم شناخت کارکرد آفرینش و رابطه‌مندی آن است. «برایان والش» توضیح می‌دهد که خلقت خدا چندوجهی است و همه موجودات در وابستگی متقابل و منسجم عمل می‌کنند. این نه‌تنها در رابطه موجودات دیده می‌شود، بلکه در تمام ابعاد حیات بشری نیز صادق است. طبیعی است که اثرات اعمال انسان‌محورانه و بت‌پرستانه بر تمامی خلقت اثر بگذارد. «مولتمن» به زیبایی استدلال می‌کند که اگر انسان خود بخشی انفکاک‌ناپذیر از طبیعت است، «پس هر تخریبی در طبیعت، ناگزیر شامل عنصری از خودویرانگری انسان خواهد بود.» انسان به قدری در بافت خلقت گره خورده که «دنیس ادوارد»، الاهیات معاصر را الاهیات «انسان در رابطه با سایر مخلوقات» می‌داند. از این‌رو، جهان‌بینی کتاب‌مقدسی برخلاف بسیاری از نظام‌های دیگر کاملا خدامحور است. هر چند در ساختار عهد عتیق و عهد جدید انسان جایگاه بسیار ویژه‌ای در خلقت خدا دارد، اما بر اساس این دیدگاه خدامحورانه او مرکز عالم نیست، بلکه عضوی در جامعه آفرینش است. از مهم‌ترین این تاثیرات، اثراتی است که بر اساس زبان کتاب‌مقدس، مبتنی بر عهد בְּרִית (Berith) می‌باشند. روایت عهد ‌عتیق، نموداری سینوسی از رابطه ‌قوم خدا با خداست و در همان حال، روایتی از وضعیت زمین אֶרֶץ (Eretz) می‌باشد. «کریستوفر رایت» درباره تثنیه ۲۸-۳۰ که معرف عهد موسایی است، می‌نویسد: «خود زمین، هم عرصه و هم عامل برکت یا لعنت خداوند خواهد بود». کتاب‌مقدس بارها در صحبت از زمین، از فعل معلوم استفاده می‌کند و این گواهی بر فعال دانستن خود زمین است. به عنوان مثال، در مزمور ۹۸: ۴ و ۷-۸، از زمین و نهر چنان صحبت می‌شود که گویی خود موجودی زنده است. زمین نه‌تنها به اعمال مهربانانه خدا واکنش مثبت دارد، بلکه به هنگام نافرمانی قوم خدا و بت‌پرستی انسان نیز واکنش منفی دارد. این موضوع به فراوانی در نوشته‌های نبوتی دیده می‌شود؛ هوشع ۴: ۱-۳ پیامدهای فاجعه‌بار محیط‌ زیستی را نتیجه مستقیم شکست اخلاقی قوم معرفی می‌کند. «دیو بوکلس» بر اساس روایت پیدایش، رابطه انسان با خدا و رابطه با باقی خلقت را به شکل مثلث تصویر می‌کند. خدا در راس این مثلث است و انسان و دیگر مخلوقات، دو راس دیگر را تشکیل می‌دهند. هر نوع خلل و شکستی در یکی از پایه‌های این مثلث، بر دیگری نیز اثر مستقیم دارد. این تصویر که کاملاً همسو با مباحث دیگر مطروحه در این سرفصل می‌باشد، نشان می‌دهد که چطور شکسته‌شدن رابطه ‌انسان با خالق، به طور مستقیم بر پایداری این مثلث، یعنی مابقی خلقت نیز اثر می‌گذارد. در اشعیا ۲۴: ۵ آشکارا بخش بزرگی از مشکل زمین را شکستن «عهد جاودانی» توسط ساکنان زمین می‌داند. هرچند انسان مقصر اصلی است، اما به نظر می‌رسد نه فقط به عهد موسایی که به عهد خدا با تمام ساکنان زمین در عهد نوح نیز اشاره دارد. همچنین در میکاه ۶: ۱۴-۱۵ و حجّی ۱: ۱۰-۱۱ می‌توان تشابه انکارناپذیری بین این نبوت‌ها و داوری‌ها و عهد موسایی مشاهده نمود. «ترنس فرتایم» در بررسی ارمیا از استعاره تارعنکبوت استفاده می‌کند. گویی جهان، تارعنکبوتی غول‌آساست که هر عملی در آن بازتاب می‌یابد و با ارتعاش تار، تمام جهان با درجات مختلف به ارتعاش درمی‌آید. ارمیا نشان می‌دهد که چطور گناه انسان نه فقط بر زمین که بر کل کیهان اثر می‌گذارد؛ به عنوان مثال، باران بازداشته می‌شود (۳: ۳)، حیوانات و پرندگان از بین می‌روند (۱۲: ۴)

خلقت نظم‌یافته 

یکی از مفاهیم مهم در تفکر باستان و به ویژه اقوام و تمدن‌های بین‌النهرینی، تضاد بین نظم و بی‌نظمی است. این موضوع تصویری مهم در مفاهیم آفرینش و همچنین بحث شرارت در این ادیان می‌باشند. به عنوان نمونه، می‌توان به اسطوره اوگاریتی «بعل» که احتمالاً برای اسرائیلیان آشنا بود، اشاره نمود. به اعتقاد «رونالد سیمکین» اسطوره بعل به روشنی به ساختارها و نظم جهان می‌پردازد. در این اسطوره، ابتدا «دریا» که می‌توان آن ‌را مترادف خدای بابلی «تیامت» و نماد هرج‌ومرج یا بی‌نظمی دانست، قدرت «اِل» را که پدر خدایان و به نوعی خالق مخلوقات است، در جهان کبیر به چالش می‌کشد و از او می‌خواهد که «بعل» را تسلیم او کند. اما «بعل» با شکست دادن «دریا»، نظم را به جهان کبیر بازمی‌گرداند و خود را فرمانروای جهان صغیر اعلام می‌کند. همین موضوع را می‌توان به شکل مشخصی در تمام روایت عهد عتیق نیز دنبال نمود. در واقع، یکی از مفاهیم بسیار مهم در تعریف خلقت چنان‌که در پیدایش ۱: ۲-۲۶ مطرح می‌شود و در مابقی عهد عتیق نیز جاری و ساری است (ایوب ۳۸: ۴-۱۵؛ امثال ۸: ۲۲-۲۳ و ۲۷-۳۰؛ مزمور ۷۴: ۱۳-۱۵؛ مزمور ۱۰۴)، به نظم درآوردن بی‌نظمی، بی‌شکلی به شکل، بی‌سامانی به سامانی و به عبارتی ساختار و جهت دادن به هر پدیده و پدیداری است. البته پرواضح است که روایت پیدایش تفاوت‌های بنیادینی با اساطیر اوگاریتی و بابلی دارد. به عنوان مثال، برخلاف اسطوره بابلی «انوماآلیش»، هیولاهای دریا نمادی از هرج‌و مرج‌های اولیه نیستند، بلکه صرفاً موجوداتی هستند که در روز پنجم توسط خدا و به فرمان او خلق شدند، یا «دریا» که می‌تواند نماد هرج‌ومرج قلمدادش نمود، هرگز در مخالفت با خدا نیست، بلکه کاملا تحت فرمان اوست. شاید در نگاه اول به نظر برسد که این جهان‌بینی یا دیدگاه با تعریف الاهیاتی مسیحیت از پیدایش تفاوت دارد. الاهیات مسیحی راست‌دین، خلقت را آفرینش از نیستی توسط خدا تعریف می‌کند. پرسش این است که آیا می‌توان این مفهوم را از عهد عتیق نیز به روشنی استنباط نمود؟ فعل عبری בָּרָא(bara') که در پیدایش ۱ آمده، تنها برای کار خدا به کار رفته است؛ در حالی ‌که واژه‌های دیگر که به شکل موازی با این واژه در کتب نبوتی یا مزامیر آمده، برای عمل خلاقانه یا آفرینندگی انسان نیز به کار می‌روند؛ افعالی مانند עָשָׂה به معنای «ساختن یا انجام دادن» (اشعیا ۴۱: ۲۰؛ عاموس ۴: ۱۳) و יָצַר به معنای شکل دادن (اشعیا ۴۳: ۱). از نظر «کارل هاینز برنهارت» این موجب یکسان‌سازی معنای בָּרָא با افعال دیگری می‌شود که در یک آیه به کار رفته‌اند. شاید این واژه همان‌طور که «میلارد اریکسون» می‌گوید، هرگز با مفعولی که به یک ابژه موجود اشاره داشته باشد و خالق روی آن برای ایجاد شکلی جدید کار کند، ظاهر نمی‌شود، اما نمی‌توان با قطعیت آفرینش از نیستی را استنباط نمود. در واقع این دیدگاه الاهیاتی در دوران کلیسا و در پاسخ به بدعتی شکل گرفت که برآمده از فلسفه یونانی بود. این مفهوم ابتدا توسط افلاطون مطرح شد. او در یکی از بخش‌های گفتگوهای «تیمائوس» به صنعتگری الاهی اشاره می‌کند که با کار بر روی ماده‌ای ازلی و نامخلوق، موجب پیدایی این جهان می‌گردد. این اندیشه بعدها توسط نویسندگان و فلاسفه ناستیکی توسعه یافت و بر مسیحیت اثر گذاشت تا جایی که افرادی همچون «تئوفیلوس انطاکیه‌ای» و «ژوستین» و حتا «اوریجین» نیز تحت تاثیر این اندیشه بودند. در این تفکر سعی بر این بود تا وجود شر را به ناکافی بودن و ضعف این ماده ازلی نسبت دهند. «ایرنائوس» در برابر این تفکر ایستاد و تاکید کرد که خدا همه‌چیز را از عدم آفریده و آفرینش کاملا مبتنی بر نیکویی و خیر ذاتی خداست. از سوی دیگر، «ترتولیان» در تقابل با سنت فلسفی دیگری که برآمده از فلسفه ارسطویی بود و جهان را خودبسنده و به عبارتی بدون اتکا به تکیه‌گاهی می‌دانست، اعلان نمود که جهان مخلوق کاملا وابسته به اختیار و خیرخواهی خداست. این تعاریف الاهیاتی را می‌توان با تکیه بر آیات عهد‌جدیدی به روشنی بیشتری اثبات نمود و آن را هم‌راستا با آیه نخست کتاب پیدایش دانست. آنچه در جمله نخست اعتقادنامه نیقیه آمده نیز بر همین امر تاکید دارد. با این وجود آنچه که از آیات دوم به بعد پیدایش باب نخست و در سرتاسر عهدعتیق دیده می‌شود، توصیف خلقتی نظم‌یافته و تاکید بر عمل خلاقانه خدا بر زمین خالی، بی‌شکل و تاریکی است که از پیش آفریده شده است؛ عملی که بسیاری از الاهیات‌دانان، آن ‌را آفرینش ثانوی توصیف می‌کنند. به گفته «یوجین پیترسون»، «آشفتگی، پیش‌شرط خلق و خلاقیت است». آنچه در ابتدای شکل‌گیری زمین رخ می‌دهد، تصویری آخرالزمانی است؛ شکل‌گیری کوه‌ها و دریاها احتمالا با طوفان‌ها و زلزله‌ها و آتشفشان‌های بزرگ که آن را امروزه بلایای طبیعی می‌نامیم، همراه بوده است. از میان همین آشفتگی است که به تدریج عشق، زیبایی و آرامش در افقی که روح خدا می‌کشد، پدیدار می‌شوند. این صحنه را می‌توان به نقاشی تشبیه کرد که با حرکات تند کاردک، رنگ‌ها را در هم مخلوط می‌کند و بر بوم نقاشی می‌گذارد، سپس با قلم، رنگ‌ها را در جهت‌های مختلف به حرکت وامی‌دارد. همه‌چیز در خدمت فرمان‌های خلاقانه اوست. آن‌چه در ابتدا به نظر آشفتگی می‌رسد، پیش‌زمینه نظمی است که جلال و شکوه را به رخ می‌کشد. چنان‌که «والترز» می‌نویسد: «خدا نیز با فرمان خلاقانه ‌خود به زمین بی‌شکل، شکل می‌دهد و آن ‌را به صورت شاهکاری هنری درمی‌آورد.» پرسش این است که اهمیت این نظم و خلقت نظم‌یافته در مفهوم داوری چیست؟ «بارتولومیو» و «گوهین» با تاکید بر نقش بنیادین کلام خدا در برقراری و حفظ این نظم، معتقدند که «کتاب‌مقدس آفرینش را به گونه‌ای به تصویر می‌کشد که پیوسته و مداوم در حال پاسخ دادن به کلام خداست و سر به فرمان کلام سازنده، نگهدارنده و حکم‌راننده او دارد.» در وهله نخست، سه ویژگی مهم برای «کلام» דָבָר (debar) یا به تعبیر برخی از زبان‌شناسان «فرمان» خدا در اینجا دیده می‌شود. کلام خدا، هم سازنده است و هم نگهدارنده؛ در عین حال، این فرمان برای آفرینش غیربشری الزام‌آور است. مزمور ۱۴۷ و ۱۴۸ اشاراتی آشکار به این موضوع دارند. به عنوان نمونه: «ای آذرخش و تگرگ و برف و ابر، و ای بادهای طوفانی که امر او را به جا می‌آورید!» (مزمور ۱۴۸: ۸). پیش از هر چیز، قابل توجه است که این پدیده‌ها که در موارد بسیاری بلایای طبیعی نام می‌گیرند، بر اساس دعوت مزمورنویس، قرار است خدا را بستایند. در کتاب ایوب دو عامل از چهار عامل نخست مصیبت ایوب، بلایای طبیعی هستند؛ در ارمیا ۲۱: ۱۴ در نتیجه شرارت انسان خدا از آتش‌سوزی جنگل برای داوری قوم بهره می‌برد؛ هجوم ملخ‌ها در یوئیل ۱ موجب بحران بزرگ کشاورزی و غذایی می‌گردد؛ ارمیا ۲۷ معرفی نبوکدنصر به عنوان مامور داوری الاهی برای قوم‌هاست، در آیه ۷ خدا تاکید می‌کند که خود وی وحوش صحرا را به عنوان عامل و مامور داوری در کنار نبوکدنصر قرار داده است. آنچه به عنوان نمونه در بالا عنوان شد، نشان از نقش خلقت به عنوان مامورانی برای داوری است که تحت فرمان الزام‌آور خدا هستند. اما بر اساس ویژگی کلام خدا، این کلام در عین حال سازنده و نگهدارنده است؛ پس چطور می‌توان ویرانی، تباهی و هرج‌ومرجی که در پس این فرمان وجود دارد را توضیح داد؟ نخستین پاسخ، به نقش انسان و رابطه او با این کلام بازمی‌گردد. نظم، مبتنی بر کلام است، اما این کلام برای خلقت بشری غیر‌الزام‌آور است. واکنش انسان به این کلام نقشی مهم در نظم آفرینش دارد. «جیمز داون» در بررسی رومیان باب ۸ می‌نویسد: «خدا همه‌چیز را تسلیم انسان نمود، و این شامل تسلیم آفرینش به آدم سقوط‌ کرده، برای شریک شدن در سقوط او بود.» سقوط و گناه زمینه بسیاری از بی‌نظمی‌هاست. در بخش پیشین، علت مرگ موجودات، خشکسالی و زمین‌های ویران در اشعیا ۲۴: ۵؛ گناه انسان و شکستن عهد عنوان شد. «عهد» چنان‌که دیده شد، زمینه حفظ رابطه مخلوق و خالق یا به عبارت دیگر، بندی است که نظم الاهی را ممکن می‌سازد. شکستن عهد، پاره‌کردن این بند است؛ وقتی این اتفاق می‌افتد آشفتگی دوباره حکم‌فرما می‌شود. یکی از بازتاب‌های این روایت خلقت را می‌توان در ارمیا ۴ دید. در اینجا داوری همچون معکوس‌شدن نظمِ برقرارشده در خلقت به تصویر کشیده می‌شود. در آیه ۲۳ از زبان نبی می‌خوانیم: «بر زمین نظر افکندم، و اینک بی‌شکل و خالی بود؛ و بر آسمان، و هیچ نور نداشت»، همان تصویری است که در پیدایش ۱: ۲ می‌بینیم. به بیانی دیگر، زمین به همان آشفتگی پیشین بازمی‌گردد. تجربه اسرائیل از داوری خدا در خشکسالی و ویرانی زمین که در اشعیا و ارمیا، تصویری از وضعیت اسفبار کل زمین در زمانی است که مردم در بی‌عدالتی، خشونت، گناه و حتا گناهان محیط ‌زیستی، زندگی می‌کنند. «والتر بروگمن» در تحلیل ارمیا ۴:۲۳-۲۶ نیز در مورد همین آشفتگی صحبت می‌کند؛ اما نکته مهمی را در ارتباط با آیه ۲۷ عنوان می‌کند که در بحث داوری اهمیت زیادی دارد. بخش آغازین آیه ۲۷ این ویرانی را مورد تاکید قرار می‌دهد: «زیرا خداوند می فرماید: این سرزمین یکسره ویران خواهد شد ... »، اما بی‌درنگ مفهومی مهم به آن اضافه می‌شود: «... اما آن ‌را به تمامی نابود نخواهم کرد». به اعتقاد «بروگمن» این بخش متضمن این مفهوم است که خداوند پایان و ویرانی کامل جهان را نمی‌تواند تحمل کند. یهوه عمیقا در مورد آینده جهان متاثر است؛ او به بهایی گزاف که می‌توان آن را فیض نامید، مصمم است تا خلقت را به عنوان یک سیستم برکت حفظ کند. آن‌چه «بروگمن» مطرح می‌کند، زیربنای الاهیات نبوتی و به عبارتی، اساس روایت کلان آفرینش و جهان‌بینی کتاب‌مقدسی است. «بروگمن» آن را «نوسازی آفرینش از دل ناامیدی» می‌نامد. باب دوم کتاب هوشع ترکیبی است از این تضاد عجیب. ابتدا ویرانی و آشفتگی و خشم عادلانه خدا در داوری دیده می‌شود و ناگاه از دل آن سیاهی و سترونی، رحمت و احیا و بالندگی پدیدار می‌گردد. در آیه ۱۸، خدا به خاطر بازگرداندن اسرائیل به رابطه پیشین با خود که یکسر ناشی از فیض و رحمت اوست (آیه ۱۴)، با عناصری از خلقت عهد می‌بندد که هر کدام در نتیجه بی‌نظمی برآمده از گسست رابطه عهد انسان با خدا، به شدت آسیب دیده‌اند. نتیجه این احیا، برقراری نظم خلقت است و پیامد این نظم، بازگشت خلقت به فرآیند باروری است. در اشعیا ۴۵: ۱۸-۱۹، خدا دو بار به ;תֹּהוּ (tohu) اشاره می‌کند. این همان واژه‌ای است که در پیدایش ۱: ۲ به کار رفته و اشاره به «بی‌شکلی» یا «آشفتگی» دارد، هرچند در این‌جا می‌توان «عبث»، «بایر و تهی» نیز ترجمه نمود. او هر دو بار تاکید می‌کند که خلقت را برای «آشفتگی»، «تهی و بایر بودن» و «بی‌ثمری» نیافریده است. نبی، تبعید اسرائیل را به نوعی مترادف یک بحران جهانی قرار می‌دهد و شرایط تبعید را به خاطر داوری، قرارگرفتن در آشفتگی می‌داند. این در حالی است که پاسخ خدا، تصویری متضاد است؛ یعنی خلقتی نیکو، پرثمر و برکت‌یافته که بنابر پیام امیدبخش نبی در دسترس قوم و جهان است. همین را در اشعیا ۶۲: ۴-۵ به شکلی آشکارتر می‌توان دید؛ جایی‌که «متروک» و «ویرانه» در رحمت تبدیل به «اشتیاق من» و «متاهل» می‌شوند. نهایتِ این احیا و اشتیاق به احیا یا به عبارتی، به نظم درآوردن مجدد همه‌چیز در خلقت را در یکی از مشهورترین فصول اشعیا می‌توان مشاهده نمود: «هان من آسمانی جدید و زمینی جدید خواهم آفرید....» (اشعیا ۶۵: ۱۷). ویژگی این آفرینش جدید، همان نظمی است که به عنوان برکت نیز شناخته می‌شود؛ نظمی که پس از آشفتگی، بار دیگر همچون کار خلاقانه و منحصربه‌فرد خالق در آفرینش خلقت پدیدار می‌شود. توجه به این نکته مهم است که این نظم، باز هم متکی به کلام یا گفته خداست. آیه واپسین این بخش با این عبارت در ترجمه‌های فارسی به پایان می‌رسد: «این است فرموده خداوند». فعل אָמַר (aw-mar') یا «گفتن»، همان فعلی است که بر اساس آن در پیدایش ۱: ۳، ۶، ۹، ۱۱، ۱۴، ۲۰، ۲۲، ۲۴، ۲۶ و در نهایت در فرمان ۱: ۲۸-۲۹ موجب پیدایی شاهکار خدا، یعنی خلقت نیکوی او می‌گردد. همان‌طور که دیده شد، این نظم در پسِ بی‌نظمی حادث می‌شود. در واقع خلقت جدید، به‌سان خلقت ثانویه، با استفاده از تمام مصالح پیشین شکل می‌گیرد. اما برای رسیدن به این نظم، حذف عامل ناپایداری یا بی‌نظمی ضروری است. این همان چیزی است که در رساله دوم پطرس ۳: ۱۰-۱۳ دیده می‌شود. اما آیا این جهان به طور کامل در آتش خواهد سوخت و ویران خواهد شد؟ آتش در کتاب‌مقدس، هم عاملی تخریب‌گر است و هم پاک‌کننده. همان‌طور که «ویلیام ادگار» توضیح می‌دهد، این نابودی کیهانی نه نابودی خلقت، که آشکارسازی گناه زمین است و قضاوت بشر در عریان‌ترین صورت آن. هدف از داوری، حذف عامل گناه است که راستا و جهت خلقت را دگرگون می‌سازد و با منحرف ساختن‌اش از مسیر اصلی، موجب اختلال در نظم آن و در نتیجه سترونی و پوچی می‌گردد. 

ماهیت داوری 

تا این‌جا، داوری از منظر عملکرد با توجه به ماهیت خلقت خدا مورد بررسی قرار گرفت و مشاهده شد که با توجه به رابطه‌مندی خلقت، هر تصمیمی، نتیجه‌ای اخلاقی دارد و بر همه خلقت تاثیر می‌گذارد و دوم، عملکرد داوری با توجه به نظم‌یافتگی خلقت، محدودسازی و درنهایت حذف عامل بی‌نظمی و احیا و سازندگی است، نه تخریب. اگرچه با توجه به موضوع نخست، نتیجه گناه و اثرات آن، بسیار ویرانگر است و موجب بازگرداندن خلقت به دوران پیشانظم آن می‌شود؛ شرایطی که می‌توان در آن بسیاری از جنبه‌های آشفتگی را مشاهده نمود که نه فقط گریبان خلقت غیر بشری را می‌گیرد، بلکه گاه آن را به شدت در تعارض با خلقت بشری قرار می‌دهد. اما در پایان مناسب است به ماهیت داوری از جنبه‌ای دیگر نیز پرداخته شود. زبان کتاب‌مقدس برای داوری، در جهتی متفاوت از دادگا‌ه‌های انسانی است. افزون بر آن باید در نظر داشت که استعاره داور یا قاضی برای خدا، به‌سان باقی استعاره‌های انسان‌انگارانه، دارای نقایصی است. «فرتایم» سه تفاوت عمده را در این استعاره متذکر می‌شود؛ نخست، این قضاوت هرگز به شکلی ساده‌انگارانه عادلانه نیست. دلیل این امر تفاوت ذاتی خدا با انسان است. خدا بخشنده، مهربان، صبور و آهسته در خشم است و پیوسته برای تغییر نظرش آماده است. این مورد را به‌طور مشخص می‌توان در داستان یونس مشاهده نمود. پس از منصرف‌شدن خدا از بلایی که قرار بود بر سر نینوا نازل کند (۳: ۱۰)، یونس نیز ویژگی‌های خدا را هرچند به زبانی اعتراضی که نشان از داوری انسانی دارد، چنین برمی‌شمرد: «... می‌دانستم که تو خدایی هستی فیّاض و رحیم و دیرخشم، که محبتت را پایانی نیست و از فرستادن بلامنصرف می‌شود» (۴:۲). آنچه در واپسین آیه نیز عنوان می‌شود، مبتنی بر دلسوزی خدا بر خلقت است؛ چه انسان و چه حیوان. مورد دوم، ضرورت ادراک داوری الاهی به صورت رابطه‌ای است. به این معنا که پیش‌زمینه این داوری به خاطر رابطه‌ای است که در خطر است، نه یک توافق، قرارداد یا مجموعه‌ای از قوانین. عهد، مبتنی بر رابطه است نه قرارداد. این بُعدِ شخصی-رابطه‌ایِ داوری که تا اندازه‌ای مشابه رابطه والد-فرزند است، به شدت بر درک محدود و قانونی یا حقوقی قضاوت اثر گذاشته و آن‌ را مشروط می‌گرداند. ویژگی چنین داوری، نه قهری و حذف‌کننده، بلکه احیاگر، اصلاح‌کننده و جهت‌دهنده است. در اشعیا ۴۹: ۱۵ خداوند محبت خود را به صهیونی که در اثر داوری احساس طردشدگی می‌کند، فراتر از مادر بر کودک شیرخواره و پسر خود به تصویر می‌کشد. همچنین گفتار حسرت‌آمیز خدا در اشعیا ۴۸ از رویکرد سرکشانه قومش، بسیار مشابه گفته پدری به فرزندش می‌باشد. مورد سوم، عدم بی‌طرفی خداست. خدا در داوری هرگز سوی بی‌طرف در یک دادگاه مستقل برای برقراری عدالتی مکتوب نیست. چنان‌که «فرتایم» توضیح می‌دهد، در این‌جا نیز خدا همچون والدی است که آشکارا نگران است با کودک خاطی خود چگونه برخورد کند. هوشع ۶: ۴ و به‌ویژهفصل ۱۱ آیات ۱-۹ کاملا معرف این وجه داوری الاهی است. اما مورد چهارم که می‌توان آن‌ را به شکلی مستقل نیز بررسی نمود، مبحث اندوه خداست.تصویر عینی و بیرونی در تمام داوری‌های الاهی، یک قضاوت فاجعه‌بار است، اما تصویر درونی و ذهنی اندوه خداست. حزن و اندوه خدا، بخش جدایی‌ناپذیر جنبه الاهی داوری است. در ارمیا ۹: ۱۰ خدا چنان از خرابی خلقت خود در اثر داوری متاثر است که بر آن گریه و شیون می‌کند و همچون عاشقی محزون، بر سر ویرانه‌هایش مرثیه می‌خواند. «فرتایم» معتقد است که پیوند داوری الاهی و اشک‌های خدا اهمیت الاهیاتی زیادی دارند. از نظر وی، باید خدایی را به تصویر کشید که اسرائیل و در واقع تمام جهان با او ارتباط دارند؛ «خدایی که برای او داوری، نه نخستین واژه است و نه آخرین.» چنین خدایی مایه امید است؛ خدایی که هرچند انسان و در پیوند آن مابقی خلقت را برای گناه و نتیجه‌اش که تباهی و بی‌نظمی است، داوری می‌کند، اما در نهایت هرگز از آن دست نمی‌کشد

سخن واپسین

 هرچند در این گفتار کوتاه امکان بررسی کران‌های داوری الاهی ممکن نبود، اما با همین درک محدود نیز می‌توانیم به عنوان مومنان به خدای کتاب‌مقدس، در برابر منتقدانی که داوری خدا را غیرعادلانه و ناهمسو با محیط زیست‌دوستیِ برخی باورها یا حتا ناباوران می‌دانند، سر خود را بالا بگیریم و به دفاع بپردازیم. طبیعی است که نتیجه گناه، مرگ و ویرانی است و داوری گناه، امری قطعی. اما آگاهی از ماهیت این داوری، می‌تواند زیربنای امید مسیحی باشد؛ این مفهومی است که همچون پودی در تاری به نام داوری تنیده شده و در بافت تمام کتب نبوتی دیده می‌شود. داوری خدا، همیشه در خدمت اراده غائی او برای نجات است. از این‌رو، خدا از تاثیرات قضاوتی خویش برای اهداف پالایشی، روشنگرانه و انضباطی استفاده می‌کند. اگر شاهد بی‌نظمی، بی‌ثباتی و آشفتگی هستیم، علت را باید در شکستن رابطه‌ای یافت که میان ما، خالق و خلقت برقرار است. چنان‌که «دیو بوکلس» می‌گوید: «اگر خواهان دیدن شفای زمین و سرزمین هستیم، باید ابتدا سبک زندگی خود را واکاوی نماییم و به شکلی شایسته از منابع الاهی بهره گیریم». اما مهم‌تر از همه، امید و ایمان به خدایی است که از درون بی‌نظمی‌ها، باز شاهکاری خواهد آفرید و همچنین اعلان این خبر خوش است به دنیایی ناامید و در ورطه آشفتگی و ویرانی

کتاب‌مقدس. ترحمه مژده برای عصر جدید. انتشارات انجمن‌های متحد کتاب‌مقدس. - کتاب‌مقدس. ترجمه هزاره نو. انتشارات ایلام. - گوهین. مایکل دبیلیو و بارتولومیو، کریگ جی. <em>زندگی بر سر تقاطع.</em> انتشارات پارس، ۲۰۱۸. - مک‌گراث، آلیستر. گروه مترجمان.<em> درسنامه الهیات مسیحی: بخش دوم: مفاهیم اصلی الهیات.</em> انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۹۲. - والترز، آلبرت. روبرت آسریان. <em>احیای آفرینش: بنیادهای کتاب‌مقدسی جهان‌بینی اصلاح‌گرایانه.</em> انتشارات پارس - Bookless, Dave. <em>Planetwise: Dare to Care for God's World.</em> Nottingham: Intervarsity Press, 2008. - Brueggemann, Walter. <em>Theology of the Old Testament: Testimony, Dispute, Advocacy</em>. Minneapolis: Fortress Press, 2005 - Dunn, James D. G. <em>Word Biblical Commentary: Roman 1-8, 38A</em>. Nashville: Thomas Nelson, 1988. - Edgar, William. <em>Created and Creating: A Biblical Theology of Culture</em>. Illinois: InterVarsity Press, 2016. - Erickson, Millard J. <em>Christian Theology</em>. Michigan: Baker Academic, 2013. - Feinberg, John S. <em>No One Like Him: The Doctrine of God</em>. Illinois: Crossway Books, 2006. - Fretheim, Terence E. <em>Creation Untamed: The Bible, God, and Natural Disasters</em>. Grand Rapid: Baker Academic, 2010. - Fretheim, Terence E. <em>God and World in Old Testament: A Relational Theology of Creation.</em> Nashville: Abingdon Press, 2005. - Moltmann, Jurgen. in "foreword to Sigurd Bergmann". <em>Creation Set Free: The Spirit as Liberator of Nature</em>. trans. Douglas Scott. Grand Rapid: Eerdmans, 2005. - Moltmann, Jurgen. <em>God in Creation: A New Theology of Creation and the Spirit of God</em>. San Francisco: Harper &amp; Row, 1985. - Moo, Jonathan A &amp; Moo, Douglas J. <em>Creation Care: A Biblical Theology of the natural World.</em> Michigan: Zondervan, 2018. - Peterson<em>, </em>Eugene. <em>Under the Unpredictable Plant: An Exploration in Vocational Holiness</em>. Grand Rapid: Eerdmans, 1994. - Simkins, Ronald A. <em>Creator and Creation: Nature in the Worldview of Ancient Israel</em>. MA: Hendrickson Publishers, 1994. - Walsh, Brian &amp; Middleton, Richard J. Middleton. <em>The transforming Vision</em>. Illinois: Intervarsity Press, 1984. - Wright, Christopher J. H. <em>The Mission of God's People: A Biblical Theology of Church's Mission.</em> Michigan: Zondervan, 2010.